باز ماه قشنگ و پرحزن محرم رسید. نمی‌دونم دقت کردید یا نه؛ محرم که می‌شه، دلا خیلی نرم می‌شن، واقعا یه اندوه بزرگ رو دل آدمن سنگینی می‌کنه و آدم دلش می‌خواد به هر بهانه‌ای سیل اشک باشه که روون می‌شه. اسم حسین و یارا و خانوادش که میاد، دل آدم می‌لرزه و بغض سنگینش می‌ترکه، برا همینه که مردم نمی‌تونن تو خونه‌ها دووم بیارن و همه با هم میرن هیأت‌های حسینی و ضجه و زاری سر می‌دن و دسته‌جمعی سوگواری می‌کنن.

نمی‌دونم چه جوری قلب نازنین امام زمان طاقت میاره...

خیلی خیلی سخته...

کربلا

خوش به سعادت اونایی که این روزا می‌رن کربلا...

ولی نمی‌دونم اونجا دل چه جوری طاقت میاره...همین جا و با این همه فاصله محرم که می‌رسه، قلب آدم خیلی سنگینی می‌کنه و آدم انگار می‌خواد خفه بشه، نمی‌دونم اونجا و با دیدن اون مناطق چه جور دل آدم می‌تونه طاقت بیاره و چه جور می‌تونه تحمل کنه. من که فکر می‌کنم اونجا دیگه نفس همکاری نمی‌کنه و اشک و ضجه و ندبه و زاری امون نمی‌ده...خدایا قسمتمون کن بریم حرم ارباب و یه بارم که شده درک کنیم کرب و بلا رو...

کربلا

خدایا معرفت و بینش حسینی به ما بده و ما رو حسینی کن.