چند هفته پیش به دلایلی مجبور بودم با سرعت، خیلی با سرعت رانندگی کنم، فک کنم چهار بار با سرعت بالا، مسیر نسبتا طولانی ای، البته مسیر داخل یک شهرها، نه خارج شهر رو، مجبور شدم برم و پشت سر هم، از ماشینها سبقت میگرفتم و همه رو پشت سر میذاشتم. بعد که سبقت میگرفتم، تو آینه بغل یا آینه بالای سر، نگاه میکردم و وقتی فاصلهی زیادی که با اون ماشینا رو گرفته بودم، میدیدم، پیش خودم فکر کردم، چی میشد همینجور که ماشینها رو رد میکنیم و جا میذاریمشون به بیانی؛ گناهامونو هم جا میذاشتیم و ازشون رد میشدیم...
یا همونجوری که از ماشینها سبقت میگیریم، از آدما هم واقعا سبقت میگرفتیم و تو کارای خوب از همه جلو میزدیم...
وقتی میپیچی تو یه خیابون و قصد کردی که جلو بزنی از همه، حتی اگه یه عالمه ماشین جلو روی تو و تو خط سبقت باشه، بازم میتونی از همه جلو بیفتی. البته اگه بخوای!
چقدر خوب میشد اگه تو زندگی هم این قدر جدی قصد رشد و جلو افتادن تو کارای خوب رو داشتیم و با جدیت تمام، همهی مانعها رو پشت سر میذاشتیم و به موقع به مقصد میرسیدیم.
اصلا حس خوبیه اگه ببینی یه وقتی یه عالمه مانع جلوت بود ولی حالا با موفقیت اون مانعها رو رد کردی و از همهشون فاصله گرفتی. کاش همینجور باشه گذر عمرمون؛ و وقتی به گذشتههامون نگاه میکنیم، چشممون از موفقیتهامون بدرخشه و ذوق کنیم که با موفقیت جلو اومدیم و چقدر بده اون وقتی که عجله داری برا رسیدن به مقصد و موانع جلو روت رو، هر کاری میکنی نمیتونی رد کنی و بدتر از اون وقتیه که میای رد بشی، ولی میکوبی به اون موانع و هم خودت و هم بقیه داغون میشید. ایشاللا که پیش نیاد براتون، چه تو مثال ماشین و چه تو مثال زندگی و موانع رسیدن به مقصد و رشد!
خدا جون، جوری کمکمون کن که هر چی میگذره، وقتی به گذشتههامون نگاه میکنیم، حسرت نخوریم و هی نکوبیم رو دستمون و آه بکشیم.
خدا جون، جوری کمکمون کن که هر چی میگذره، وقتی به گذشتههامون نگاه میکنیم، سرشار بشیم از امید به آینده.
خدا جون جوری کمکمون کن که هر چی که میگذره، وقتی به گذشتهها فکر میکنیم؛ نه تنها حسرت نخوریم، بلکه کیف کنیم و لذت ببریم.
خدا جون کمکمون کن همیشه بهترین و سریعترین ماشین زیر پامون باشه و سالمترین طی مسیر رو داشته باشیم.