ایشاللا قراره یه سری مطالعات داشته باشم و سعی میکنم نکات مهم مطالعاتم رو تو وبلاگ هم بنویسم، چون این نکتهبرداری هم به درد خودم میخوره و هم امیدوارم شما خواننده محترم وبلاگم هم استفاده کنی.(فعلا نکات از کتب شهید مطهری هست و قرآن)
حالا سری اول نکتهها( از داستان راستان):
- کتاب و نوشته باید هم زحمت فکر کردن را از دوش خواننده بردارد و هم او را وادار به تفکر کند و قوه فکری او را برانگیزد؛ آن فکری که باید از دوش خواننده برداشته شود، فکر در معنی جملات و عبارات است و آن فکری که باید به عهده خواننده گذاشته شود، فکر در نتیجه است.یعنی همان تدبر و تفکر مطلوب و همواره توصیه شده، چرا که هر مطلبی تا خواننده در آن تفکر و دقت نکند و از فکر خود به نکاتی نرسد و بر آن مطلب چیزی نیفزاید، با روحش آمیخته نمیشود و در عمق جانش نفوذ نمیکند و موثر در اعمال و رفتارش نمیگردد. حال اگر نتیجه بسیار موثرتر بخواهیم، روشی چون مباحثه علمی بسیار موثر است. علاوه بر توصیه و تاکید فراوانی که اساتید علمی همواره بر مباحثه دارند و همچنین موفقیت افرادی چون طلاب که حتی به شکل اجباری هم برای دروسشان ساعت مباحثه دارند، من خود هم چندین بار تجربه کردهام که مطلب و مبحثی که به صورت چند نفره و مباحثهای مطالعه میشود، همه رقمه بیشتر اثر میگذارد؛ یعنی هم زمان طولانیتری در ذهن میماند و هم بیشتر مورد استفاده واقع میشود و هم اینکه بیشتر و راحتتر از حیطه فکر و مطالعه به حیطه عمل وارد میشود.
- صلاح و فساد طبقات اجتماع در هم اثرگذار است و امکان محصور کردن طبقات در حیطه خاص و عدم تاثیر و تاثر بینشان ممکن نیست؛ ولی عموما سیر ایجاد و رشد فساد از بالاست به پایین و سیر رشد و ایجاد صلاح از پایین به بالا. یعنی معمولا فساد از خواص شروع میشود و به عوام سرایت میکند و صلاح برعکس از عوام و تنبه و بیداری آنان آغاز میشود و اجبارا خواص را به صلاح میاورد.(این نکته برا من خیلی جالب بود و اولش نتونستم راحت قبول کنم که صلاح از عوام شروع میشه، ولی یه خورده که بیشتر فکر کردم رو مثالهای زمان خودمون هم، دیدم که انگار آره؛ مثلا تو قضایای سیاسی و اصل انقلاب و ... دقیقا درستی این مطلب مشهوده؛ البته با توجه به این نکته که اصل صلاح از خواص باید شروع بشه، ولی تو خواص میبینیم که خواص با وجودیکه ازشون انتظار میره همه با هم پرچمدار صلاح تو جامعه باشن، ولی میبینیم فقط عده محدودی از خواص بینش و بصیرت درست رو دارند و همین عده هستند که بار اصلاح کل عوام و مردم جامعه رو بر دوش میکشند، و عده قابل توجهی از خواص هستند که در مدرسه بصیرت به آسانی رفوزه میشن و در جا میزنن و از آنجا که "موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود " این عده حتی کمشون هم زیاده و غیر قابل انتظار و اغماض. و از اون طرف گرچه عوام شاید اشتباه بکنند در جاهایی و راه درست رو نرن، ولی این ناشی از تشخیص نادرست و فشارهای وارده هست، و به محض آگاهی دادنهای خواص و خوب عمل کردن خواص، موج مردم و اکثریت عوام، همراه با راه درست میشن و خواستار اصلاح اساسی. یعنی اگر خواص تو وظیفه خودشون یعنی روشن کردن مردم خوب عمل کنند، عوام خوب همراه میشن و عمل میکنن؛ ولی متاسفانه درجازدنهای خواص و بیبصیرتیهاشونه که کارا رو خراب میکنه و البته خواص رو به این راحتیها نمیشه مجاب کرد و یا عقیدشونو تغییر داد، چرا که علاوه بر علمی که دارند، رندی و سیاست خاصی هم دارند و به گاهی به خاطر حفظ جایگاه و مقام و برخی مصلحتهای خودساخته و جامعه ساخته ، بیخیال آگاهی و بصیرت میشن) موید این مطلب هم دستور حکومتی امام علی علیهالسلام به مالک اشتره که حضرت می فرمایند:"برای والی هیچکس پرخرجتر در هنگام سستی، کم کمکتر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقعتر، ناسپاستر، عذرناپذیرتر، کم طاقتتر در شداید از "خاصه " نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه پیروزی بر دشمن"عامه" می باشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد." پس این فکر غلطی است که پایهگذاران و طرفداران اصلاح هرگاه در فکر یک کار اصلاحی میفتند، بزرگان هر صنف را در نظر میگیرند و آن قلههای مرتفع در نظرشان مجسم میشود و میخواهند از آن ارتفاعات منبع شروع کنند. تجربه نشان داده که معمولا کارهایی که از ناحیه آن قلههای رفیع شروع شده و در نظرها مفید مینماید بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد، جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام را دارد.
- گاهی برخی فکر میکنند که اهمیت یک کار به بزرگی و سختی آن است و اگر کاری مفید باشد ولی کوچک وساده، پس کم ارزش است و متاسفانه این نه عقیده عده محدودی است؛ بلکه همانند یک بیماری شایع دامنگیر جامعه است. و به همین دلیل است که به عقیده شهید مطهری ما از لحاظ کتب مفید دینی و مذهبی، فقیریم. چرا که هر مدعی فضلی حاضر است ده سال و یا بیشتر وقت صرف کند و یک اثر علمی بزرگ تالیف کند، بی آنکه فایدهای به حال اجتماع داشته باشد و از تالیف یک کتاب مفید فقط به جرم سادگی و کسر شأن بودن خودداری میکنند و لابد عدهای هم در همین راستا دون شأنشان میدانند که حکمتها و نتایج به دست آمده از کتب ساده را به کار ببندند. و البته این بیماری در مسائل اخلاقی هم کاملا شیوع پیدا کرده است. میبینی که دو نفر بر سر عدم رعایت مسائل بسیار ریز با هم مشکل دارند و اختلافات فراوان؛ ولی مسائل کلان و عمده را با احتیاط فراوان رعایت میکنند و آتش اختلافشان با رعایت چند نکته بسیار دم دستی و خرد، به آسانی و سرعت خاموش میشود؛ ولی دو طرف اختلاف بیتوجه به رعایت این نکات ریز، در آداب دست و پاگیر و تعارفات اختلاف افکن، دائم درجا میزنند و به شعلهور شدن آتش اختلافشان دست میسازند. و در راستای این نکته یادآوری این مطلب هم بد نیست که برخی همواره به دنبال دستورالعملها و رعایت آداب خاص برای طی پلههای ترقی دینی هستند، لیکن بزرگان دینی همواره فقط(!) تاکید به انجام واجبات و دوری از محرمات میکنن و میگن فقط با اانجام همین کار به برترین درجات میشه رسید و نیاز به اذکار و اعمال آنچنانی نیست.
برچسب ها : سیر مطالعاتی شهید مطهری(داستان راستان) ,