اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان.
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان.
اتصال به حوزه و پیوند و ارتباط مستمر با حوزه، از مهمترین نیازهای بصیرت است. بسیار داشتهایم در تاریخ که گرچه ظرفیتی واقعا عظیم برای رشد و بصیرت بخشی و هدایت را دارا بودهاند، به خاطر ضعف در این بخش، به بیراهه و کجراهه قدم نهادهاند. کسانی که از قضا ابتدای کار واقعا خوش درخشیدهاند و دائم دم از انقلاب و امام و شهید زدهاند؛ حتی خود چراغ بصیرت را برای دیگران روشن کردهاند و باعث عمقبخشی به بینش سایرین بودهاند، لیکن به مرور زمان و به خاطر عدم ارتباط مستمر با حوزه و فضلایش، به تدریج قدم در راه افراط و تفریطها و درآخر انحطاط فکری و اخلاقی گذاشتهاند و کار را بدانجا رساندهاند که ابتدا کم کم بر اساتیدشان خرده گرفتهاند و چنان بر همانهایی که روزگاری دم از شاگردیشان میزدهاند ، تاختهاند که تو گویی هیچ سنخیتی با آنان و در هیچ زمانی نداشتهاند. تو گویی اصلا دشمن آناند و مأموریتشان نیست، مگر کوباندن و تخریب آنها.
کم نیستند چنین نمونههایی، افرادی همانند سروش، که ابتدای انقلاب اتفاقا حتی جلودار بودند برای برخیها؛ یا خود آقای نوریزاد که مطالعه پیشینهاش، مایه تعجب است و یا برخی تئوریسینهای دولت اصلاحات، که از نظر سابقه اتفاقا سابقهای دلنشین و انقلابی دارند. حتی در زمان پیامبر مگر نبودند آنانکه همراهان رسول اکرم بودند ولی بعدها قدم در وادی اشتباه نهادند و یا حتی کسی چون رئیس جمهور دولت دهم، که گرچه در دولت نهم واقعا امتیاز برترین رئیس جمهور را گرفت و بیشترین خدمات و کارها را انجام داد و بسیار به گفتمان ناب اسلامی خدمت نمود، لیکن به مرور و با فاصله گیری از خط اصیل و ناب حوزه و اساتید عالیرتبه، همان شد که نباید و چنان کرد که نمیبایست. تاریخ همواره تکرار میشود و از همین رو مولای متقیان توصیه به تاریخخوانی و عبرتگیری از تاریخ میکند؛ و امروز این مائیم و امثال قدیانیها و آهستانیها که گرچه در برههای از زمان خوب عمل کردند، لیکن به مرور زمان چنان قدم در کجراههها نهادند که دیگر از نوشتههایشان، به جای بوی خدا بویی آزاردهنده بر مشام میرسد. البته همانند دیگر افراد مورد اشاره اینچنینی، همچنان، تا حدی از ادبیات مثبت و اسلامی ظاهرا استفاده میکنند، لیکن در ورای این ادبیات، تو گویی دیگر خدا و انقلاب رنگی ندارد. با ادبیاتی ظاهرا خدایی و انقلابی، ظاهرا مدافع خون شهدا و امام شهدا، خمینی عزیز و خامنهای، دقیقا بر مرام و مسلک و عقاید همینان میتازند. درون را رها کرده و فقط به پوسته اکتفا کردهاند و این همان خطری است که نشأت میگیرد از عدم ارتباط مستمر و فعال با حوزه. همان که باعث میشود، بیتوجه به جایگاه، بر بزرگان حوزه و انقلاب بتازی.
_________________
توضیحنوشت: منظورم از ارتباط مستمر با حوزه، در واقع نوشیدن آب است از سرچشمه. نمیشود که من نوعی پایه به پایه و از ابتدا شروع نکنم یادگیری الفبای بصیرت دینی را و به یکباره و با خواندن چند کتاب و چند واقعه، برای خود نظریه پردازی شوم و استاد بصیرتدهی به دیگران. باید خود از کلاس اول شروع کنم و به مرور و به تدریج، در هر پایه مشق کنم و کلنجار بروم با تمرینها و قدم به قدم بجوم همه شبهات را و در کلاس درس و زیر نظر استاد ان قلت کنم و ایراد؛ و مدام سئوال بپرسم و جواب بشنوم تا به مقام استاد نزدیک شوم. نمیشود، به یکباره بدون گذراندن پایههای ابتدایی و بدون گیرکردن در مباحث و به جواب رسیدن و امتحان پس دادن، به یکباره بروم کتابهایی از استاد را بخوانم که بعد از مثلا 30 سال تدریس، استاد آنها را نوشته و فکر کنم که حالا که من "ی" را درس گرفتم و مشقش کردم، پس "الف"را هم آموختهام و بعد هم بروم و بر کرسی استادی تکیه زنم و بر استاد هم بتازم که تو چه میگویی و هنوز چیزی نیاموختهای و.... بدون درس و بحث و استاد، نمیتوان به عمق مطالب رسید. بحثها و کلنجارها لازم است، تا مطالب کاملا فهمیده شوند. نمیشود صرف خوشدرخشی در صحنهای، انگار کنی که دیگر شدهای مسئول بصیرتبخشی و بر اساتید خرده بگیری و گمان کنی آن استاد باید بیاید زانوی ادب بزند در برابرت و بهره ببرد از محضرت. آری قدم به قدم و مرحله به مرحله باید اول الفبا را بیاموزی و سپس شبهات را بجوی، تاحدی که کامل برایت شبهه شوند حقیقتا و بعد از آن جواب استاد را بر شبهه بشنوی و بعد نظر بدهی و باز جواب بشنوی و بحث کنی و...علاوه بر اینکه نفس گرم استاد حوزه، خود بخشی از آموزش است؛ تواضع و ادب در محضر استاد شرط است برای یادگیری. حضور در محضر استاد و شرکت در جلساتش، معارفی عمیق را بر جان و دل مینشاند. علاوه بر اینها ادامه ارتباط با اساتید و بحث با همبحثیها و در کل تعاملات حوزوی، همه عواملی هستند برای ارتقای آموختهها و رشد و تعالی.
پسنوشت: در پست پیشین که نوشتم در بین مداحان، سلحشور به نظرم سرشار است از عمق و بصیرت و شعور، هم در همین راستا بود. زندگینامه مداحان را که میخواندم، هم به همین نتیجه میرسیدم بیش از پیش، که کسی بصیرت و عمق سلحشور را ندارد. چرا که او خود هم حوزوی است و هم چشمش بر دهان فضلای حوزه و از همین روست که میبینی هر جا برای هر مناسبت سیاسی داخلی و یا خارجی، تجمعی هست، مداح بصیر که فقط به شور خواندن از حسین و اهل بیت اکتفا نمیکند، و مجلسش علاوه بر شور حسینی، حسین را بر روز تطبیق میدهد و از مجلس حسین برای زمان استفاده میبرد. همان که امتیاز امام خمینی بود بر سایر فقها که گر چه آنان هم فقیه بودند، لیکن فقاهتی که عملی شد و نجاتبخش جامعه، در امام خمینی متجلی شد.
یه وقتایی شرکت تو یه جلسه مداحی و مناجات، بینهایت مایه آرامشه.
وقتایی که پری از حس پشیمونی و توبه، از حس اتلاف اوقات باارزش عمر، از حس گناه، حس حزن و غم کنج دلت برا بهترین آدما، یه همچین وقتایی شرکت تو یه جلسه مناجات شبانه، یه جلسه دعا و مرثیه اهل بیت، قشنگترین کار ممکنه و آدمو سرشار میکنه از معنویت، شعور و امید به اصلاح زندگی، حس تعلق به خدا و...
تو بین مداحان موجود، از وقتی حاج مهدی سلحشور رو شناختم، به نظرم واقعا بهترین مداحه. از حیث شعور و بعد شور، به نظرم کسی به پای او نمیرسه. جلساتش سرشاره از ولایتمداری، پیوند با شهدا، شعوربخشی، تطابق با اوضاع جامعه و اوضاع سیاسی جهان اسلام. احساس میکنی شهدا تو جلسش حضور دارن و این همرزمشون داره باهاشون نجوا میکنه، حس اطاعت از ولایت رو به مخاطبش به شدت انتقال میده، دقیقا مطابق اوضاع سیاسی روز جامعست و همیشه برای مناسبتهای روز از قشنگترین شعرها و شعرا استفاده میکنه و البته سبکش هم، واقعا حماسیه و آدمو سرشار میکنه از روحیه سلحشوری.
_____________________
غیر از سایت هیأت فاطمیون، که مداح ویژش، حاج مهدی سلحشوره، این لینک هم خیلی تو این زمینه دل میبره:http://mahdisalahshoor.blogfa.com/post/242/دانلود-ادعیه-بانوای-حاج-مهدی-سلحشور(البته این صفحه اصلی نیست و صفحه دعاهای با نوای حاج مهدی سلحشوره)
جو واقعا واقعا خیلی رو آدم اثر میذاره ها. مگه نه؟!
به چند تا نمونه دقت کنید:
** تو ماه رمضون و یا اعتکاف و حس و حال معنوی؛
** تو یه بیمارستان و یا ملاقات مریضیهای سخت؛
** تو جو موسیقی و آهنگ شاد و یا برعکس غمگین؛
** شب امتحان و ساعات منتهی به امتحان و حس درس خوندن شدید؛
** تو یه دوره آموزشی فشرده و...
حالا غیر از اینها هم من یه چن تا نمونه بگم. اینکه بچهای که تو خونه تو جو قرآن و دعا و نماز باشه، میبینید که خیلی با قرآن مأنوس میشه. حتی مبنای علمیش هم الان کشف شده، که دانشمندا میگن اگه میخواید بچتون وقتی بزرگ میشه با یه چیزی مانوس باشه و یا یه هنر و علمی رو توش ماهر بشه، از همون دوران حاملگی باید فضاسازی کنید و مثلا برای آموزش انگلیسی یا موسیقی، کاری کنید که مدام صدای موسیقی یا انگلیسی به گوش جنینتون برسه و یا وقتی به دنیا اومد هم زیاد از این مدل سر و صداها تو فضای خونه بذارید پخش بشه. این بالشتکای قرآنی هم که الان استفاده میشه دقیقا به خاطر همین کشف علمی هست.
حالا من چن تا تجربه از خونه خودم بگم: مثلا پسر خود من یه وقتایی تحت تأثیر همچین جوی فوقالعاده علاقمند بود به خوندن نماز شب و جالبه که با وجودیکه زیر 5 سال سن داشت، برای نماز شب بیدار میشد. و یا یه مدت که ما شبا برنامه تلویزیونی اسراء(مسابقه تلفنی) رو میدیدیم که همش در مورد قرآن بود و توش افراد با صوتهای مختلف و به سبک قاریان مطرح بینالمللی قرآن، قرائت میکردند، و من و باباش هم با ذوق و شوق این برنامه رو تماشا میکردیم و از قرائتها لذت میبردیم و از زیبایی قرائتها صحبت میکردیم؛ پسرم خیلی به قرائت علاقمند شد و همیشه وسط برنامه ذوق میکرد و شروع میکرد با صدای بلند به قرائت چن تا سورهای که حفظ بود و خودش رو هم از اون قاریها خیلی برتر میدونست و میگفت ببین من چقدر عالی قرائت میکنم!
یا مثلا یه وقتایی که در حال حفظ سورههای جزء 30 خیلی مورد تشویق اطرافیان قرار میگیره، حسابی جوگیر میشه و هر لحظه میخواد بشینه هی سورههای مختلف رو حفظ کنه. حتی مثلا یه وقتی نصف شب و یا همزمان با پخش یه برنامه مورد علاقش، قرآنش رو برمیداره و شروع میکنه به حفظ و یا قرائت با صدای خیلی بلند!
یا یه وقتی که یه بازی کامپیوتری و یا یه کارتون جالب میبینه حسابی جو اون بازی یا کارتون میگیردش و تا مدتها مطابق اون شخصیتهای اصلی زندگی میکنه و تو همه بازیهاش با همون شخصیتها ولی به شکل خیالی همبازی میشه و یا از همبازیهاش میخواد نقش همون شخصیتها رو بازی کنن و حتی وقتی از خواب پا میشه در مورد لحظههای حساس کارتونها و بازیهاش حرف میزنه.
یا یه وقتی که تو خونه یا مراسمایی که میریم مداحی زیاد میشنوه، میافته رو دور مداحی و مدام مداحی میکنه؛ حتی از نوع مندرآوردیش.
یا اصلا خود ما بزرگترا مثلا وقتی به مجلس ختم عزیزی میریم تا یه مدت خیلی تو فکر مرگ هستیم و یا من خودم مثلا هر وقت یه خانمی با حجاب خوب میبینم فکر میکنم حجابم کمه و باید بهتر حجاب داشته باشم و چادرمو سفتتر بگیرم و یا یه وقتی مثلا تو جو آدمای خیلی شوخ آدم قرار میگیره، خیلی شبیهشون میشه و صدالبته قرار گرفتن تو جو منفی هم، کاملا رو آأم اثرگذاره، حتی شده کمی نامحسوس.
یا جوگیر شدنها و موجهای سیاسی که یه دفعه تو یه موجی، کلی آأم تحت تاثیر جو میرن کاری میکنن که لزوما تصمیم عاقلانهای پشتش نیست.
موارد از این دست رو اگه هر کدوممون دقت کنیم خیلی دیدیم تا حالا و باز هم میبینیم. منظور من از زدن این مثالا دو تا نکته است؛
یکی اینکه واقعا جو و رنگ اطرافیانمون خیلی خیلی روی ما و خانوادمون اثر میذاره و چقدر قشنگ معصوم فرمود که "المرء علی دین خلیله".
یکی دیگه هم مسئولیت ما در برابر اطرافیانمون، فرزندان و خواهر و برادر کوچکمون، پدر و مادرمون، دوستانمون و همکلاسیهامون و همسایگانمون که گاهی حتی یک مدل رفتار و حرکت ما چه اثری که میتونه روی دیگری بگذاره؛ چه برسه به کسایی که زمانهای بیشتری با ما سپری میکنن و ما میتونیم اون فضایی رو که با اونها در آن زندگی میکنیم، به رنگهایی مورد پسند خدا دربیاریم و از این فضا مدام استفاده و بهره الهی ببریم و برسونیم. والبته در این راستا کار کردن سخته و نیاز به ایده و فکر و طرح جالب و زیبا و جدید هم فراوان داره.
____________________
بدینوسیله اعلام میکنم که از ایدهها و نظرات شما برای الهی رنگ کردن فضای خانه، کلاس و جامعه به شدت استقبال میکنم
یادمه قبل ازدواج که خونه بابا بودم، همیشه تاکید داشت به بیدار شدن اول صبح و نخوابیدن بعدش. کلی هم برامون از اینکه خوابیدن تو بینالطلوعین(بلافاصله از اول وقت نماز صبح تا موقع طلوع آفتاب) بدترین خوابه و چقدر ضرر داره حرف میزد و شاهدمثال روایی میآورد.من همیشه از بیدار شدن و بیدار موندن اون موقع خوشم میاومد و خیلی وقتا رو سعی میکردم بیدار باشم یا بیدار بمونم. ولی یادمه اگه کسی هم میخواست بخوابه، بابام پنجرهها رو باز میکرد تا هوای سرد و خنک و دلپذیر اول صبح تو خونه بپیچه و میگفت هوای خواب از خونه بره بیرون؛ گرچه وقتی هوا سرد باشه خوابیدن زیر پتو خیلی بیشتر میچسبه و آدم اتفاقا وسوسه میشه که بخوابه؛ ولی بعدتر یادمه فکر کنم دکتر روازاده بود که میگفت اصلا تنفس هوای اون موقع کلی فواید برای بدن ما داره و توصیه میکرد حتی اونایی که این زمان رو نمیتونن بیدار بمونن، بعد نماز صبح یه لحظه برن تو حیاط و یا فضای باز و یه چن تا نفس تو هوای آزاد بکشن که از اثرات فوقالعادش محروم نشن.
دیروز حاج آقا حیدری کاشانی تو برنامه سمت خدا هم نکات خیلی جالبی تو این زمینه و اصلا مدیریت زمان مهدوی گفتن که حیفم اومد ننویسمشون:
**مدیریت طول و عرض و عمق زمان ،در وجود امام معصوم زمان تجلی پیدا می کند. ما هم باید به این قله برسیم و مدیر و مدبر لحظات زندگی مان باشیم.
**گرانبهاترین گنجینه ای که در اختیار انسان قرار دارد زمان است. اگر ما ثروتمندترین فرد عالم بشویم ولی زمان در اختیار نداشته باشیم فایده ای ندارد.
**اسلام بهترین مدیریت آیین جهان است. بیشتر آیات و روایات روی مدیریت زمان تاکید دارد.
**فرصت سوزی و از دست دادن فرصت ها یک نوع خودکشی حقیقی است. گویا داریم حقیقت وجودی خودمان را می سوزانیم.
**اگر شما می خواهید ببینید که مسلمانی شما چه نمره ای دارد، باید ببینید که مدیریت زمان شما چقدر مفید است و چقدر منطبق با الگویی اسلامی و انسان کامل است.
**در نوفل شاتو، عده ای ساعت خودشان را با رفت و آمد می کردند یعنی امام سر ساعت از محلی عبور می کردند.
**در حدیثی از امام رضا (ع) داریم که باید تلاش کنید که بیست و چهارساعت بر چهار محور مدیریت بشود: ساعتی برای عبادت و مناجات، ساعتی برای معیشت ،ساعتی برای معاشرت و ساعتی برای لذت. این پیشرفته ترین الگوی مدیریت زمان است.
**تاکید شده است که یک سوم پایانی شب بیدار بمانید و نماز شب بخوانید و عبادت کنید که این در رزق و روزی و خوش چهره شدن انسان تاثیر دارد.
**وایت داریم که زمین از دست انسان ضجه می کشد، وقتی که انسان بین الطلوعین را می خوابد زیرا می داند که وسعت رزق و روزی را بر خودش می بندد.
**پیامبر فرمود: از خدا خواسته ام که برکت امت مرا در بُکور قرار بدهد که بعضی بکور را سحر خیزی معنا کرده اند ولی معنای اصلی اش این است :علاوه بر اینکه از خواب بیدار می شوی از خانه هم بیرون بیایی. دانشمندان اهل حاضر به تاثیر نور خورشید در صبحگاه در سلامت روح و روان و انرژی گرفتن انسان رسیده اند.
**بیدار ماندن در بین الطلوعین حافظه را تقویت می کند.
**در قبل از ظهر خواب قیلوله( خواب اندک) توصیه شده است. قیلوله ی قبل از ظهر که کمتر از یک ساعت است بشدت انرژی بخش است. بعد از تناول ناهار هم می توان قیلوله ی بعد از ظهر را انجام داد که بشدت حافظه را تقویت می کند و انرژی بخش است و انسان را برای عصر آماده می کند.
**خواب قبل از غروب و بین مغرب و عشا خواب سفاهت بار و انرژی سوز معرفی شده است.
**در روایت داریم :بیشترین دعای امیرالمومنین آیه 74 سوره فرقان بوده است: ربنا هبلنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اَعین و جعلنا للمتقین اماماً( خدایا همسران و فرزندان مان را روشنی چشم مان قرا بده و ما را برای خوبان عالم امام قرار بده) این یک دعای خانوادگی است.
**یکی از ویژگی های فردی و اخلاقی یاوران امام مهدی این است که مدیریت زمان پیشرفته دارند. آنها راهبان شب و شیران مجاهد روز هستند یعنی شب تا صبح اهل عبادت هستند و صبح علی الطلوع مجاهد هستند.
**ما می توانیم این برنامه را کم کم اجرا بکنیم یعنی اول مدت کمی از بین الطلوعین را بیدار باشیم و بعد کم کمک آنرا زیاد کنیم. پس ما باید بتدریج و گام به گام به این الگو نزدیک بشویم.(مثلا ابتدا فقط یک ربع بعد نماز بیدار بمانیم و کم کم تعمیمش بدهیم به کل مدت بینالطلوعین)
_________________________
منبع: برنامه سمت خدا، 5 تیر92:http://samtekhoda.tv3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1299:920405&catid=66:kashani&Itemid=300
یادم میاد که بچگیهام نیمه شعبانو قم بودم و چه غوغایی میشد جمکران؛
ولی خیلی سال بود که توفیق نداشتم نیمه شعبان قم باشم.امسال که بعد از مدتها فهمیدم برا تولد امام زمان(عجلالله تعالی فرجهالشریف) قمم؛ فوقالعاده خوشحال شدم؛ خیلی.
چه لذتی داره شب نیمه شعبان باشه و بری مراسم احیای حرم خانم حضرت معصومه(سلامالله علیها) و چقدر قشنگه برا تولد امام زمان بتونی بری مسجد خاص خودش.
خدا جون یک دنیا ممنونتم. خدا جون همه اونایی که دلشون قم و جمکران و از این حس و حالها میخواد، بهشون بده. خدا جون امام تنها و غریب و منتظر 313 تا یارمونو برسون. خدایا من و امثال من رو آدم کن؛ آدم واقعی؛ که امام غریبمون با دیدن کارنامههای هفتگیمون به جای ...لبخند رو لباش بشینه
__________________
دلنوشت: خدایا ما که تا حالا کربلا رو ندیدیم و حرم تا حرم رو نرفتیم و داغ و حسرتش مونده رو دلمون؛ ولی این راه حرم تا حرم قم، گرچه نصفه نیمه ولی به هر حال افتتاح شد، توفیق بده بتونم این حرم تا حرمو پیاده برم، تا ایشاللا مقدمه اون یکی هم بشه. روز تولد امام زمان(عجلالله تعالی فرجهالشریف) که نشد تو پیادهروی حرم تا حرم شرکت کنیم
چند روز پیش تولد پسر کوچیکم بود و به همین مناسبت بعد از مدتها به مغازه اسباببازی فروشی رفتیم؛ تا هم برای پسر کوچولوم؛ علمالهدی و هم برا پسر ارشد؛ امیرمهدی؛ کادو بخریم.راستش ما تقریبا همیشه تاکید داشتیم خریدمون هدفمند باشه و مفید؛ هم از جهت اسفاده تفریحی و هوشی و هم هزینه البته و گرچه شاید خودمون خیلی چیزهای زیادی نخریدیم، ولی همونهایی که خریدیم؛ تلاش کردیم که واقعا مفید باشه. حالا به هر حال رفته بودیم مرکز اسباب بازی فروشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اسباب بازیهای هوشی و تفریحی زیادی تو ذهنم بود برای جفت پسرهام؛ ولی چشمتون روز بد نبینه، رو هر چی که دست میذاشتم قیمتش با اونی که من فکرشو میکردم، شاید ده برابر تفاوت داشت! مثلا یه چنتا مکعب کاملا ساده چیدنی روی هم برای پسر کوچیکم قیمت کردم؛ یا یه نوع پازل پلاستیکی چیدنی و یا انواع دیگه چیدنیهای روی هم به ترتیب کوچیک و بزرگ یا ساخت اشکال مختلف حیوانات و وسایل نقلیه و... ؛ ولی متاسفانه هر چی که به نظرم مناسب میاومد، وقتی قیمتشو میپرسیدم، کاملا پشیمون میشدم و پیش خودم میگفتم اصلا ارزش این قیمت رو نداره. خلاصه بعد از کلی گشتن تو همون مغازه و دو تا مرکز فروش اسباببازی دیگه، با دستهایی بسیار درازتر از پا(!) بیرون اومدیم و ترجیح دادیم بدون هیچ خریدی، مغازهها رو ترک کنیم. حالا چن تا از مثالهایی که خیلی منو متعجب کرد رو بزنم تا ببینید واقعا حق داشتم شاخ دربیارم یا نه. یه جعبه کوچیک بود برای آموزش عملیات 4گانه ضرب و جمع و تفریق و تقسیم ریاضی. اسمش که جالب بود و گفتم پسرم خیلی از همچین اسباببازیای استقبال میکنه. برا اینکه مطمئن بشم خوبه، جعبه رو باز کردم و توشو نگاه کردم. مقواهایی کاملا مثل در جعبه قنادی بود که مثلا روی یکی نوشته بود 5+2=7 و به همین ترتیب روی هر کدوم یه چیزی نوشته شده بود و کل این مقواها به 30 تا نمیرسید. یعنی چیزی که اگه خودم بخوام درست کنم، تمام هزینش، فقط نیم ساعت وقته. همین. اون وقت قیمتش 3 تومن بود! یا یه مورد که خیلی خوشمون اومد؛ یه مدار الکتریکی خیلی خیلی ساده بود؛ شامل یه باتری و یه لامپ و یه کلید که ما فکر کردیم قیمتی که روش زده شده سه هزار و دویست تومنه، با وجودی که به نظرمون زیاد بود؛ ولی گفتیم اشکالی نداره، حالا فعلا فرصتش نیست که خودمون درست کنیم؛ میخریمش. ولی وقتی رفتیم هزینه رو پرداخت کنیم واقعا جاخوردیم. به شدت! گفت 32 هزار تومن!!! خلاصه، به هر دردسری بود پسرمو راضی کردیم که فعلا اینو بیخیال شو، حالا بعدا یه کاری میکنیم. ولی واقعا واقعا من موندم، کسی میخره اینجور چیزایی با این قیمتها رو!یعنی مثلا یه وقتی آدم میگه یه چیزی من اگه خودم درست کنم، حالا میشه مثلا هزار تومن ولی حالا که میخوام آمادشو بخرم، با تفاوت 4،3 یا 5 برابر راضی به خریدش میشم، میگم به هر حال زحمت درست کردن و بستهبندی و... ولی نه دیگه با این همه تفاوت قیمت مثلا یه دفعه 16 برابر! یا 20 برابر! خداییش بازار خیلی داغونه، حالا خوبه ما میشه گفت فقط برای خوراکی خیلی پول خرج میکنیم(البته اونم از نوع مفید و مقویش) و برای بقیه چیزا به جای خرید وسیله آماده، اکثرا مواد اولیه رو میخریم و خودمون وسیلههای مختلف رو درست میکنیم و نیازهامون رو برآورده و البته اصل قناعت رو هم همیشه سرلوحه زندگیمون قرار میدیم و اینکه قرار نیست که تو این دنیا همه چیز رو و اونهم با بهترین شکلش داشته باشیم. یه مثال دیگه در باب پوشاک، من گاهی واقعا تعجب میکنم چرا خانمها یا سرکوچه مشغول صحبت با همدیگرن، و یا پشت تلفن و اینترنت، و یا تو مهمونیهای مختلف و اون وقت لباسهایی با قیمت به شدت گزاف میخرن. اینهمه وقت تلف کردن و بعد اینهمه پول خرج کردن! اصلا با هم نمیسازه و البته بیشتر با روحیه مسلمانی ما و البته با این شرایط اقتصادی دنیا و کشورمون و البته با فرمایش رهبرمون در باب حماسه اقتصادی و یا حمایت از کار و سرمایه و دوری از اسراف و تجملات و... گاهی واقعا میمونم مردم چه جوری وسایلی با این قیمتهای بالا میخرن؟! و البته بعد هم همیشه مینالن! خب مگه حتما باید آدم مانتوی فلان تومنی و کفش و اسباببازی بهمان تومانی داشته باشه؟ واقعا چقدر با توجه به شرایط اقتصادی دنیا و کشور، ما به مسئله ضرورت تو خریدهامون نگاه میکنیم؟ و واقعا نباید یه ذره بیشتر دقت کنیم تو نحوه خریدها و زندگیمون؟
__________________
راستی بعد از گز کردن چنتا مغازه اسباب بازی فروشی، وقتی دست آخر هیچی نخریدیم، رفتیم یه سری وسایل الکتریکی خریدیم و مشابه اون مداری که دیده بودیم و البته خیلی قشنگتر و کاملترش رو خودمون برای پسرامون ساختیم، با قیمت تموم شده زیر 2 هزار تومن! اینم عکسش:
اینم دو تا پسر گل و گلاب که حسابی از این اسباب بازی تولید منزل و کم هزینه خوششون اومده: