یروز یه جلسهای داشتیم به شکل خصوصی؛البته بعد از جلسه از سخنران جلسه اجازه انتشار سخنان را گرفتیم؛ از اونجا که مطالب خیلی جالب بود، گفتم اینجا هم بیارمشون. البته ذکر این نکته هم ضروریه که من به خاطر اینکه با بچههام رفته بودم و پسرکوچیکم آروم یه جا نمینشست، بیشتر سرپابودم و در نتیجه نتونستم صحبتا و به خصوص اسامی رو یادداشت کنم. ولی خب اصل مطالب رو اینجا میارم برای استفاده دوستان جویای حقیقت:
سخنران محترم که البته ظاهرا خیلی سیاسی بودن و خودشونم مدتها در سمتهای بالای کشوری بودن و مطالعات و کتاب سیاسی هم داشتند و اهل تحلیل و بررسی مسائل سیاسی و داخلی و خارجی بودن، ابتدا از دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی شروع کردن و اینکه حتی یک مقدار زاویه داشتن با رهبری چه نتایجی رو برای کشور پدید میاره و گاهی حتی کاملا ناخواسته و به خاطر همین زاویه کوچیک و یا سادگی فرد و سوءاستفاده اطرافیان از همین سادگی، کشور متحمل چه خساراتی شده.
از دوران سازندگی گفته شد و این اعتقاد که زیر چرخ توسعه باید اون 50 هزار نفری که زیر خط فقرن، له بشن و صاحبان این ایده و نظریه و اونها که با نزدیکی به رئیس دولت سازندگی و سوء استفاده از ایشون و همون اندک زاویه موجود، کسی مثل هاشمی رو که از قضا در انقلاب و پیروزیش و دوران جنگ نقش فعال و روشن داشته، ولی بعد تبدیل شد به کسی که ....
و بعد خیلی از اطرافیان ایشون رو که باعث نتایج پر از خسران دوران سازندگی شدن، نام بردن و اینکه در اون دوران چقدر تلاش شد برای القای زندگی تجملاتی و حتی نمونهای از تناقضاتی که نتیجه این تفکر بود رو هم ذکر کردن و اینکه در اون دوران، اصلا به صدا و سیمای وقت که ریاستش رو برادر آقای هاشمی برعهده داشت؛ دیکته شده بود که با تمام توانش باید تجملات رو به زندگی مردم بکشونه و اون موقع که کمتر خانوادهای پیدا میشد که تو خونش مبلمان داشته باشه، صحنه صاحبان منازل پر از مبلمانهای آنچنانی بود.
بعد رسید به قضیه فائزه هاشمی و کلا فرزندان هاشمی و بعد هم به دوران اصلاحات؛ دورانی که به گفته رئیس دولتش هر 9 روز فتنهای رخ میداد و مقامات بالای دولت دو رکن ولایت فقیه و نیز مرجعیت رو نشانهگیری کرده بودند تا در ساختار کشور اسلامی ما تغییرات اساسی ایجاد کنند. دورانی که رئیس دولت خود کمتر از کارهایی که در حال انجام بود، باخبر بود و در واقع بیشتر از آنکه خود در حال ایفای نقش باشد،فقط بستری برای افرادی که اتفاقا در دولت پیشین هم مشغول فعالیت بودند، فراهم کرده بود. و بیان شد که پس از بررسیهای دقیق آن افراد؛ که همانطور که گفتم به خاطر عدم همکاری پسر خردسالم نتوانستم اسامیشان را یادداشت کنم؛مهمترین مکان برای حذف مرجعیت و ولایت فقیه، آموزش و پرورش شناخته شد؛ چرا که طبق بررسیهای اصولی موثرترین تغییر در ساختار کشور را باید از نسل نو و خردسالان شروع کرد که آن هم از طریق وزارت آموزش و پرورش میسر میشود و با برنامهریزی فوقالعاده نرم و غیرملموس، به تغییرات اساسی پرداختند و برای اینکه احیانا این تغییرات با مخالفتحزباللهیها مواجه نشود؛ بر خلاف برخی وزیران، وزیر آموزش و پرورش یکی از افراد باچهره به شدت مثبت انتخاب شد. جناب آقای مظفر؛ همو که برادرش در جبهه چنان سابقه درخشانی دارد و ...به تعبیر سخنران، در واقع این جناب مظفر فقط به عنوان یک مترسک در سمت وزارت آموزش و پرورش گذاشته شد تا تیشههای فراوان به ریشه فرهنگ اسلامی دانشآموزان ما وارد شود و موارد بسیار جالبی از این تغییرات نرم رو بیان کردند و الحق که بسیار مثالها جالب بود و افسوسبار.
و البته از آن رو که چهره وزیر آموزش و پرورش برای امت حزبالله کاملا شناخته شده بود تا مدتها اعتراضاتی متوجه او نشد، و البته دیری نپایید که معلمان حزباللهی به اعتراضات پرداختند و در همین راستا بود که در دوران اصلاحات بارها با تجمعات اعتراضی معلمین دلسوز مواجه شدیم و البته بماند که با سرسختی رؤسای اصلاحات، خودشان پیروز میدان شدند و در این میان هم اسامی افرادی از ضد انقلاب و یا همان افراد دوران سازندگی برده شد که منجر به چنین تغییراتی شدند.
تا اینکه بالاخره رسیدیم به دوران انتخابات ریاست جمهوری 84؛ همانکه در مراسم تنفیذ رییس دولت، حضرت ماه خود فرمودند؛ من قبل از برگزاری این انتخابات در منزل و به خانواده و فرزندانم میگفتم که حتی اگر آقای احمدی نژاد رییس جمهور هم نشود، فی الواقع پیروز میدان است و برنده، چرا که گفتمان عدالت و امام را به کشور برگردانده و فضای ناب و زیبایی را در تبلیغات انتخاباتی به نمایش گذاشته است. و همان که در روز اعلام نتیجه ریاست جمهوری، فلان روزنامه خارجی(فراموشی نام از من است) بزرگترین تیترش این بود که: خمینی آمد! و فضای آن روزهای کشور و روزنامهها و رسانههای خارجی و ترسشان از پیروزی احمدینژاد و تمام برنامهریزیهایشان برای عدم پیروزی این گفتمان و اثرات عالی این گفتمان و بعد تا رسیدیم به انتخابات سال 88 و فتنهای که پایههای اولینش در همان دوران سازندگی چیده شده بود و ...
بالاخره، خلاصه کنم کلام را، به فضای امروز رسیدیم و جریانات سیاسی فعال و آقایان اصولگرا و اصلاحطلب و بعد هم با توجه به سئوالات ما، به بحث اصلح رسیدیم.
اینکه واقعا چقدر مضر است که گفتمان پیروز این انتخابات گفتمان معیشت باشد و نان و پنیر و سفره مردم؛ تحریمی که نتیجه فشارهایش حتی به سال هم نرسیده و گرچه به شدت مردم را میآزارد، ولی نباید کل هم و غم ایران اسلامی و هدف انقلاب بزرگ امام خمینی بشود.
اینکه وقتی شخصی همچون آقای رضایی تمام تلاشش این است که اقتصاد را سامان دهد و سفره مردم را رنگین کند و البته در کنارش عقیده دارد که من فلان کار را خواهم کرد و البته آنقدر با رهبری صحبت میکنم تا او را راضی به عقیدهام کنم! یعنی اینکه به او بفهمانم که نظر من جامع و درست است و او هم مجاب شود!( همانطور که رضایی میگوید من با آمریکا مذاکره خواهم کرد؛ ولی رهبری را هم به این امر راضی میکنم!)
یا از دو نقطه ضعف بزرگ جناب ولایتی که یکی تعلق خاطر و علاقه شدیدش به جناب هاشمی رفسنجانی است و دیگری هم همین نقطه ضعف دوم آقای رضایی. یعنی گرچه به قول سخنران، اگر ما هم و غممان اقتصاد باشد، آری اعتراف میکنیم که برنامه رضایی در این زمینه بیشتر کارشده است؛ و یا اگر قرار باشدمسئولیت خاصی فروتر از ریاست جمهوری به ولایتی بدهیم، اتفاقا شاید به بهترین نحو از پسش برآید؛ ولی برای ریاست جمهوری این هر دو به درد نمیخورند.
در باب آقای قالیباف که پرسیدیم که چرا ایشان، نه؛ گفتند من خودم با آقای قالیباف دوست هستم و از نزدیک ایشان را میشناسم، و اتفاقا ایشان یکی از کمیاب چهرههایی است که اتفاقا در شورای شهر تهران، سرسختترین اصولگراها هم او را قبول دارند و سرسختترین اصلاحطلبان، هم. ولی این همه جا نمیتواند نقطه قوت باشد. ایشان آنقدری که برای بتنریزی موفقند، برای تمدنریزی به جرأت میتوان گفت مخربند.در همین فضای شهرداری تهران، ایشان مثلا فلان دو برج روبهروی برج میلاد را با پیمانکاری قرارداد بستند که یهودیالاصل بود و صهیونیستی و ضد اسلام و ایران اسلامی. همان خانمی که برج روبهروی خانه خدا، کعبه، را همان نماد ابلیسک را ساخت. و یا ایشان برای انجام پروژههای عمرانی آنقدری که به موفقیت نهایی پروژه دقت میکنند شاید از پاک بودن پول پروژه غفلت میورزند و مثال آورند که برای فلان پروژه با فلان پول ناپاک چه ها کردند و وقتی ما اسنادش را فاش کردیم اعضای حزباللهی شورای شهر با او دعواشان شد و اختلاف افتاد و چه ها که بر سر پروژه نیامد و یا از خرج مبالغ فراوان برای تبلیغات آنهم از حدود 1 سال پیش خبر دادند که حتی افراد ستاد ایشان، نزد این سخنران آمده بودند که از جهت نفوذی که دارند در فلان جاها فلان کارها را بکنند و ...
و یا از سال 84 و حرفهای آقا که از مال شبههناک و یا اسراف در تبلیغات دوری کنید و اینکه بارزترین مصداق این حرفها به اذعان همه، شخص قالیباف بود. و یا از جلسه آقای قالیباف با آقای ماندگاری که چهها گفتند و ...بماند.
ایشان ایرادی که بیش از همه بر آقای قالیباف وارد بود را این دانستند که اطرافیان او، همان اطرافیان خطرناک هاشمی سازندگی و خاتمی اصلاحاتند که چه اثرات مخربی که بر فرهنگ ما نگذاشتهاند و اتفاقا قالیباف به همکاری با آنها افتخار میکند، حال آنکه همراهی با برخی ضدانقلابهای خطرناک که اتفاقا تا به حال هم، کم اثرات خطرناک نداشتهاند، هیچ جای افتخار ندارد، چرا که واقعا اثرات ناجوری بر روند انقلاب گذاشتهاند. علاوه بر این او هم، مهمترین هم و غمش دنیا و آبادانی آن است برای مردم و اینکه با پیروزی او هم خدای نکرده بیم آن میرود که گفتمان معیشت گفتمان مطرح و سرزبان مردم بشود.(ایشان به نام چند تن از همین اطرافیان مشکلدار هم اشاره کردند که متاسفانه یادم نیستL)
از برتریهای جلیلی هم کم گفته نشد، از اینکه دشمن چقدر از پیروزی او رعب دارد و بازماندگان خاندان پهلوی مثل بهنود و خواهرزاده فرح و ... به شدت مصمم شدهاند که با تمام توان مانع از پیروزی او شوند، و این معیار امام که ببینید چه کسی بیشترین هجمه از سوی دشمن را دارد و معیار گفتمان انقلاب که اینهم همانند همان دوران 84 حتی اگر پیروز ظاهری نباشد و یا حتی اگر با انصراف جلیلی هم مواجه شود، باز همین مطرح شدنش و فضای کاریش، فیالواقع پیروز واقعی میدان است و سطح مطالبات مردم را بسیار رشد داده و ...
از برنامه اقتصادی جلیلی که پرسیدند، هم جواب زیبا بود؛ این امر که با اثبات پدر علم مدیریت ایران، حتی این مطلب بیان شده که ریاست جمهوری عرصه مدیریت راهبردی است؛ نه مدیریت اجرایی( که هواداران قالیباف از آن دم میزنند) و اینکه فضای شورای امنیت ملی واقعا زیباترین فضا برای مدیریت راهبردی است و اینکه برنامه فوقالعاده قوی تیم اقتصادی جبهه پایداری پس از انصراف در اختیار ایشان قرار داده شده، و اینکه ایشان به جهت تحصیل در دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و برنامهریزیهای قویشان، و نیز حمایت امثال پرفسور درخشان و ... اتفاقا شاید از دیگر آقایان کاندیداها برنامه کاملتری داشته باشند و ...
به اینجا که رسیدیم از سخنران پرسیدیم قضیه جناب قدیانی را و این حمایتهای بیرویهاش از قالیباف را و نیز تخریبهای شدیدش علیه جبهه واقعا مخلص و اصولی پایداری را و از سرانش و از جلیلی را؛ و ابتدای امر مواجه شدیم با این جواب که مگر فقط ایشان است؟ آقای شهاب مرادی هم شهر به شهر در تبلیغ جنابش است. خب آنها هم با حجت شرعی خودشان به این انتخاب رسیدهاند. ولی وقتی ما بیشتر گیر دادیم و گفتیم شاید از خیلیها انتظار، این نباشد؛ ولی از کسی که در فتنه 88 چنین خوب عمل کرده...
گفتند: اصلا شما فکر میکنید اینهمه که در مورد فتنه بزرگتر حرف میزنند، یعنی چه؟ یعنی همینکه آنها که خود در 88 کتک و زخم خوردند، حال راه را اشتباه بروند و به جای دشمن دوست را بزنند و ...ولی از آنجا که با وجودیکه ما خود به چشم خویش دیدهایم قلمزنیهای این روزهای قدیانی را؛ باز باورمان نمیشد که ایشان اینقدر سخنان عجیب و غریب علیه آقای مصباح و سران پایداری و نگاه دشمن و دوست به آرا و انتخابات داشته باشد؛ ایشان مثالی بسیار جالب زدند که: اتفاقا در ادامه همین بحث فتنه بزرگتر، افرادی بسیار مؤمن و حزباللهی بودند که بدون کمترین اخذ هزینهای و کاملا مخلصانه مدت زیادی بود که میگفتند مشایی اصلا خود رهبری است و چه کارها که نمیکردند و ...تا اینقدر شدید شد که وزارت اطلاعات چارهای به جز جمع کردنشان ندید و کم نبوده افرادی که با نیت کاملا انقلابی و مخلصانه، افرادی که از قضا جاهایی بهترین نمره امتحانی را گرفتهاند؛ بعد در چنان راهی قدم میگذارند که...
خلاصه ایشان از دغدغه فرهنگ گفتند و اینکه گفتمان انقلاب و اسلام و امام باید گفتمان مردم کوچه و بازار شود و واقعا ضرر کردهایم اگر گفتمان معیشت و نان و پنیر که دیر یا زود و هر که که بیاید، بالاخره حل خواهد شد، گفتمان غالب شود.
البته ایشان به اینکه ما هیچگاه ادعا نداریم که مثلا حتی جلیلی صددرصد است؛ هم اشاره کردند بعضی شبهات راجع به ایشان را هم جواب دادند که بماند.
برچسب ها :
حماسه سیاسی ,