همیشه میشنیدم که احترام سیدها رو باید خیلی زیاد نگهداریم. ولی هیچ وقت به شکل جدی و مستند رو این مسئله دقت نکرده بودم. و من شخصا با وجودیکه سید هستم و به همین خاطر با سیدهای زیادی از پدر و خواهر و برادر گرفته تا عمه و عمو و بچه هاش و حالا غیر اون سید فامیل یا غیر فامیل در ارتباطم، اعتراف میکنم که حقوق سیدها رو اونجور که بایدT رعایت نکردم و امیدوارم که خدا کمکم کنه که از این به بعد تو این زمینه حواسمو بیشتر جمع کنم و از این به بعد احترام اولاد پیغمبر رو داشته باشم.
حالا چطور شد که من، بعد این همه سال تازه به یاد احترام به سادات افتادم؟!
حقیقتش تو همسایگی ما سیدی زندگی میکنه که دخترای کوچیکش زیاد میان دم در خونهی ما تا با پسر من و اسباب بازیهاش بازی کنن، ولی چون خانواده و فرهنگ مناسبی ندارن، من اصلا نمیپسندم که با پسرم بازی کنن. حالا تا الان باز، پسرم هر از گاهی میذاشت بیان خونمون و باهاش بازی کنن، ولی جدیدا خودش هم بیمیل شده و اصلا راهشون نمیده و اونا طفلکیا رو از دم در میرونه. منم تازه خوشحال شده بودم که خب با کسی که من تشخیص دادم نامناسبه، ارتباط نخواهد داشت؛ ولی تو همین اثنا یه دوستی بهم تذکر داد که اونا سیدن(من قبلش نمیدونستم) و اولاد پیغمبر و یه ذره بیشتر حواسمو جمع کنم.
من تو این فکرا بودم که حاج آقا عالی(کارشناس برنامه سمت خدا)مطالب زیر رو بیان کردن و من هم اونا رو سریع یادداشت کردم:
امام علی(علیه السلام) فرمودهاند: من در روز قیامت شفاعت 4 گروه را می کنم:
اول کسی که احترام فرزندان مرا نگهدار.
دوم کسی که نیازهای آنان را برآورد.
و سوم کسی که در رابطه با مشکلات فرزندان من سعی و تلاش کند.
چهارم هم کسی که با قلب و زبان محب آنان باشد.
مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی می فرمایند : من به هرجا که رسیدم با سه چیز رسیدم : اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بیت ، دوم - نماز اول وقت ، سوم - رزق حلال. مرحوم آیت الله تهرانی حدود بیست سال پیش از دنیا رفتند . ایشان از پیشگامان خدمت و احترام به سادات بودند . روزی هنگام پاسخ دادن به یکی از شاگردان خود یک مقدار صدای خود را بلند کردند . بعد از درس، به شاگرد خود که از سادات بود گفتند که من باید دست شما را ببوسم ، چرا که صدای من بر فرزند زهرا (س) بلند شد . یکی از شاگردان ایشان می گوید من دو ساعت وقت ایشان را گرفتم و ایشان ایستاده پاسخ سوالات من را دادند . برای این کار من خیلی خجالت کشیدم وگفتم من را حلال کنید . ایشان گفتند مزاحمتی نبود اما چون اصرار می کنی من یک تقاضایی از شما دارم . روز قیامت وقتی که من را احیاناً به سمت جهنم می برند ، شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بکن .