امروز روز علمداره، علمدار دشت کربلا...
من اصلا حرفی ندارم که بگم...حال و هوای این روزا و دل همه مردم و....
فقط یه تیکههایی از هیئت دیشب، رو دوست دارم نقل کنم. دیشب تو هیئت فاطمیون به بهانهی شب علمدار، از علمدار انقلاب، خیلی حرفا گفته شد. اول از علمدار کبیر انقلاب، امام خمینی عزیز که خدا با انبیا و اولیا محشورش کنه و ما رو هم چه اون دنیا و چه این دنیا شرمندش نکنه؛ و بعد هم از علمدار امروز، امام خامنهای، از نحوهی انتخابش به رهبری و مداخله امام زمان گرفته تا اینکه الان دار و ندار خدا، امام زمانه و دار و ندار امام زمان هم امام خامنهایه و دار و ندار امام خامنهای هم، ماهاییم، ما بچه هیئتیها. خیلی حرفا از علمداریهای این علمدار بزرگ گفته شد و واقعا سخت بود و البته غرورآفرین، شنیدن این علمداریها؛ و اینکه ما زیر این علمیم و خدایا دعای همهی ما، ملتمسانه اینه که علم این انقلاب به دست این علمدار بزرگ و بصیر و نازنین، به دست صاحب اصلیش برسه.
جاتون خالی، گر چه میدونم این روزا و شبا، همه جا و همه کس، دم به دمشون با حسینند و به یاد حسین.
_________________
راستی یه خاطره جالب: پریشب تو هیأت، داشتم گریه میکردم که پسر کوچیکم، علمالهدی که 2 سال و 5ماهشه، گفت:"مامان، گریه نکن"، منم خیلی مختصر، فقط یکی دو جمله براش اینطوری توضیح دادم که"آخه امام حسینو شهید کردن، دشمنا اونو کشتن، حتی به نینی کوچولوش، علی اصغر که تشنهاش بود، آب ندادن و اوفش کردن و کشتنش"؛ فقط همین؛ ولی سیل اشک بود که از چشماش جاری شد و یک عالمه گریه کرد، اونم چه گریهای...
خدایا ما کوچیک و بزرگمون تحمل حتی شنیدن این مصیبتها رو نداریم...خداجون برس به داد دل امام عصرمون...
من اصلا حرفی ندارم که بگم...حال و هوای این روزا و دل همه مردم و....
فقط یه تیکههایی از هیئت دیشب، رو دوست دارم نقل کنم. دیشب تو هیئت فاطمیون به بهانهی شب علمدار، از علمدار انقلاب، خیلی حرفا گفته شد. اول از علمدار کبیر انقلاب، امام خمینی عزیز که خدا با انبیا و اولیا محشورش کنه و ما رو هم چه اون دنیا و چه این دنیا شرمندش نکنه؛ و بعد هم از علمدار امروز، امام خامنهای، از نحوهی انتخابش به رهبری و مداخله امام زمان گرفته تا اینکه الان دار و ندار خدا، امام زمانه و دار و ندار امام زمان هم امام خامنهایه و دار و ندار امام خامنهای هم، ماهاییم، ما بچه هیئتیها. خیلی حرفا از علمداریهای این علمدار بزرگ گفته شد و واقعا سخت بود و البته غرورآفرین، شنیدن این علمداریها؛ و اینکه ما زیر این علمیم و خدایا دعای همهی ما، ملتمسانه اینه که علم این انقلاب به دست این علمدار بزرگ و بصیر و نازنین، به دست صاحب اصلیش برسه.
جاتون خالی، گر چه میدونم این روزا و شبا، همه جا و همه کس، دم به دمشون با حسینند و به یاد حسین.
_________________
راستی یه خاطره جالب: پریشب تو هیأت، داشتم گریه میکردم که پسر کوچیکم، علمالهدی که 2 سال و 5ماهشه، گفت:"مامان، گریه نکن"، منم خیلی مختصر، فقط یکی دو جمله براش اینطوری توضیح دادم که"آخه امام حسینو شهید کردن، دشمنا اونو کشتن، حتی به نینی کوچولوش، علی اصغر که تشنهاش بود، آب ندادن و اوفش کردن و کشتنش"؛ فقط همین؛ ولی سیل اشک بود که از چشماش جاری شد و یک عالمه گریه کرد، اونم چه گریهای...
خدایا ما کوچیک و بزرگمون تحمل حتی شنیدن این مصیبتها رو نداریم...خداجون برس به داد دل امام عصرمون...