این روزا روزای پرکار و پرتلاشیه، علاوه بر صحبتهای حضوری و تلفنی و پیامکها؛ بخش قابل توجهی از وقتم رو پای برنامههای کاندیداها از تلویزیون و اینترنت میگذرونم. صبح و شب و وقت و بیوقت و حتی به خاطر اینکه بعضی وقتا طی روز بچهها نمیذارن طی روز خیلی پاتو کفش اخبار اینترنتی و سایت کاندیداها کنم،تا پاسی از شب گذشته تو اینترنت پرسه میزنم و صبح قبل از اینکه بقیه اهل خونه از خواب بیدار شن، هم میشینم پشت سیستم و ...
ولی کنار اخبارای متفاوت و سایتای مختلف و رنگ و وارنگ هر کدوم از کاندیدها، گاهی برخی نوشتههای دوستان، خیلی باعث رنجش خاطرم میشه و البته بیش از رنجش خاطر، باعث توفکر فرورفتن و عبرتگیری میشه.
دوستان و خودیهایی که خود اذعان دارند به اینکه رقیب در صحنه است و در نتیجه باید بیش از همیشه بر طبل اتحاد و همدلی کوبید و نباید دوستان را به بهانه طرفداری از کاندیدی مخالف نظرشان تحقیر و شماتت کرد و نباید کاندید مخالف رأی را تخریب کرد؛لیکن خود بیش از همه نه فقط کاندید مخالف را؛ بلکه طرفدارانش را، شعارهای اتفاقا شفاف و واضحش را، حامیانش را- علامه و اساتید اخلاق و سخنران مذهبی و کارشناسان و مداحان و ...-؛ حتی کلمات زیبای مورد استفادهاش را که از قضا از جمله کلماتیست که رهبرمان هم از آنها کم بهره نمیبرد را و حتی ویژگیهای مثبتش را هم به انحاء مختلف نرم و سخت و شدید و همه رقم میکوبانند، چه با بیان خودشان و چه مبصرشان و چه تایید نظراتی که گاهی واقعا تعجب می کنم از چرایی تاییدشدنشان. افشاگریها و نه تخریبهای فلان نیوز را به هزاران روش میکوبانند و البته خود دست کمیاز آنها ندارند و حتی به دستگیرههای بیربط و دلیل کاندید مخالفشان هم تمسک میجویند. با گزینشی برخورد کردن نسبت به کامنتها و نظرات و انتشار قسمتهایی از نظرات خوانندهها از بازی با کلمات و تقطیع جملات میگویند.کافیست در بحثهای چالشیشان، در نیمه شب نظری بدهی و با انبوهی از سخنان...مواجه شوی و چقدر جالب که در دیگر ایام که خواننده متونشان باشی؛ حتی تعداد افراد آنلاین هم نشاندهنده فداییهای صاحب قلم است و مایه سرور، این ایام ولی متاسفانه، تعداد وبلاگهای مخالف همان صاحب قلم، به خاطر نظرشان لابد از جایی خط میگیرند(حتی اگر از خوانندگان همیشگی متونشان باشند و اتفاقا تا حال همیشه علاقمند به مطالبشان) و البته ظاهرا من هم اکنون باید شامل همان تعداد شوم و یکی به عدد وبلاگهای سازمانیافته تخریبیشان اضافه شود.(1)و همانها که تا دیروز با متون صاحب قلم خوشحال میشدند از زیبایی قلم و بصیرتافزاییاش و اعتراف هم میکردند، حال به بهانه نظر مخالف، یا نظرشان نباید تایید شود و یا ...
جایی که خود را(نه اشخاصش را) بهشتی میدانند و جوهر نوشتهها را از خون شهیدان میدانند و میگویند و البته بسیار هم نشاندادهاند که طالب خوشامد رهبرند، ولی چنان بر عالم دینی و برخی افراد و کاندیدها میتازند که دیگر نه بوی بهشت بر مشام میرسانند و نه...
خود میگویند علامه را و افراد را تخریب نمیکنند، ولی نوشتهها و کامنتهایی که از قضا بسیار راحتتر تایید میشوند، اصلا این را نمیگوید.
اصلا مرا چه با این دعواها! این روزها خیلی به فکر فرو مییوم و خیلی دلم میگیرد. این روزها به تناقضات نوشتهها و اعمال فکر میکنم و تفاوت دیدگاهها؛واقعا میشود از اشتباه تخریب خودی بنویسی، ولی خود به بهترین شکل بدان عمل کنی. واقعا میشود با تفاوت دیدگاه قشنگترین صحبتها را هم بد تفسیر کرد و کارها و برنامهها و صحبتهای کسی را عین بیبرنامگی بدانی، و جالب که واقعا میشود خود تعجب کنی از همرأی شدنت با افراد دارای تقابل با حزباللهیها؛ ولی اتفاقا همین را هم جور دیگری تفسیر کنی. میشود کاندید خودت هم گفته باشد من ائتلافی هستم و برهمنزننده ائتلاف؛ ولی تو کاسه داغتر از آش شوی و فقط دیگر اعضای ائتلاف را بزنی، آن هم از نوع همان تخریبی که خودت میگویی نباید باشد. میشود خود آگاه باشی به نحوه نظرسنجیها و احتمال تغییرشان آن هم حتی در آخرین روزها و با آخرین حرفها و بیان مواضع و البته امور دیگر دخیل در آرا، ولی اینهمه بر نظرسنجیها مانور دهی. میشود خودت اذعان کنی به حضور رقیب در صحنه و بخواهی که ای دوستان تا رقیب هست، او را بزنید و اینهمه مرا؛نه؛ ولی خودت فقط چسبیده باشی به خودیهای با رأی مخالفت و تند تند و پشت سرهم مطلب بگذاری درباره اشتباهات خودیها. واقعا میشود معتقد باشی به رضایت و خوشامد حضرت ماه؛ ولی چنان بر عالمی و طرفدارانش بتازی که ...(واقعا با برخی جملات و یا تایید برخی نظرات شرمم میآمد که خوانندشانم)و میشود دقیقا مانند طرفداران موسوی در 88 بگویی اصلا اینکه دشمن فلانی را علم کرده و تخریبش میکند از همین روست که او هم سخن امام ما را شنیده که ببینید دشمن که را میکوبد. و اینکه دشمن از دوگانه فلان دم میزند هم از همین روست. واقعا جل الخالق و یا للعجب!!!!
هر چه بیشتر از این مطالب میخوانم بیشتر از دنیا و سیاست بدم میآید و دلم مهمان درد میشود. خدایا دلهای دوستان خودی را بیش از پیش متحد و همراه کن و خدایا دلها را به سمت اصلح رهنمون کن.
_________________
(1) یاد ایام تبلیغات ریاست جمهوری سابق افتادم که طرفداران موسوی متهمم میکردند به اخذ پولهای آنچنانی بابت تبلیغ برای کاندیدم، چرا که شب وروزم در حال پیامک زدن و ایمیل زدن و...میگذشت.
دلنوشت:بنده گرچه کاندیدم را تا حال حاضر و با توجه به صحبتهای تا امروز مشخص کردهام؛ ولی واقعا معتقدم که 4 نفر از کاندیداها در دایره اصولگرایانند و به جد اعتقاد دارم به سخن امام خامنهای که دوستی را به خاطر رأیی مخالف رآیتان نکوبید و هر کس به هر طریق و هر تلاشی خودش به حجت شرعی برسد و نامزد اصلحش را بیابد و برایش تبلیغ کند؛ ولی این روزها هرچه بیشتر در برخی سایتها پرسه میزنم بیشتر دلم میگیرد که چرا کسانی که خود داعیه اتحاد و عدم تخریب دارند و واقعا مروج افکار اسلامی و اندیشههای حضرت ماهند؛ این روزها اینقدر بر دوستان میتازند و تحمل دوستان و خوانندگان متون خودشان ولی در حال حاضر طرفدار کاندیدی دیگر را ندارند و حتی نویسندگان چنین متونی را سازمان یافته فلان و فلان میخوانند. البته اینکه خود واقعا دلگیرند از هجمه برخی دوستان مخالف رأیشان، قابل قبول است، ولی از هر کسی هر ادبیاتی قابل انتظار نیست و هر هجمهای هم، و صاحب قلم زیبا و بصیرتافزا را شایسته نیست که به بزرگانی، چنین بتازد؛ آن هم یا به اتهاماتی اثبات نشده و یا به جرم طرفداران- که لزوما طرفدارن نمیتوانند نشاندهنده آرا و افکار و اعمال گروهها باشند- و برخی سخنان و شعارهای واضح را چنین به تمسخر بگیرد، آنهم کسی که خود استاد سخن است و اگر قرار باشد همین شعارها و ایدهها و سخنان را کاندید خودش بگوید با شناختی که من دارم به بهترین شکل تفسیرشان میکند و اتفاقا از زیبایی شعارهایش میگوید- این را از این جهت میگویم که همین شعارها و سخنان و ایدههایی که امروز به سخره میگیرند؛ افراد با سواد و بینش کمتر هم بسیار زیبا درک میکنند و شرح میدهند. وگرنه قصدم بیانصافی نیست.
بیش از همه دلم میسوزد که آنان که نقاط اشتراک فراوان دارند و همه دردمند نظامند و انقلاب، چنین بیهوا و با ادبیاتی واقعا نامناسب، بر هم میتازند.
خدایا ما را دریاب!
برچسب ها : درددل ,