این جلسه مربوط به صفحه اول سوره بقره می‌باشد:

1)      حروف مقطعه:

  • قول‌های مختلفی درباره حروف مقطعه آمده، مثلا؛
  • راز و رمزی است بین خدا و پیامبر؛
  • در اول هر سوره، نام آن سوره است.
  • مختصری از کل سوره است؛
  • می‌خواهد بگوید، قرآن با این همه عظمت و اعجاز، از همین حروف ساخته شده است؛ که این قول بهترین قول است.
  •  29 سوره قرآن با حروف مقطعه آغاز شده است که در 24 مورد، پس از ذکر حروف مقطعه، روی سخن از قرآن و معجزه بودن آن است.
  • آری؛ خدا از حروف الفبا که در دسترس همه مردم است، کتاب معجزه‌ای نازل می‌کند؛ همان‌طور که از عناصر مادی انسان می‌سازد و از دل خاک، صدها نوع میوه و گل و گیاه می‌آفریند. ولی نهایت هنر مردم این است که از خاک و گل، خشت و آجر و مجسمه بی‌جان بسازند!

 

2)      آن کتاب که در آن شکی نیست؛ برای پرهیزکاران در آن هدایتی است.

  • این‌که در این آیه فرموده«کتاب» یعنی قرآن در زمان رسول به شکل کتاب در آمده بود. ولی سوال: در موقع نزول سوره بقره که همه سوره‌ها نازل نشده بود و حتی از خود بقره هم همه آیات نازل نشده بود، پس چگونه به شکل کتاب در آمده بود؟
  • بین شک و ریب تفاوت است؛ چون در جایی داریم«لَفی شکّ منهُ مریب»؛ ریب یعنی شک همراه با سوءظن و بدگمانی. از طرفی هم می‌دانیم که بدگمانی و سوءظن در کتاب خدا نیست، بلکه در روح وضمیر افراد است«فهم فی ریبهم یترددون»
  • هم‌چنین «لا ریب» نشانگر اطمینان از درستی و صحت قرآن است.
  • گرچه قرآن، وسیله هدایت همه مردم است«هُدیً للنّاس»، ولی بهره‌گیری از هدایت قرآن، نصیب کسانی می‌شود که در برابر کلام خداوند بی‌تفاوت نبوده و نسبت به آن پذیرش داشته باشند.
  • همچنین از «هدیً» مشخص می‌شود که هدف اصلی قرآن«هدایت» است.
  • با دقت در آیات دیگر قرآن درمی‌یابیم که هشدارهای قرآن خطاب به عموم است(«نذیراً لِلبَشَر»«لِلعالَمینَ نذیرا»)؛ ولی در آیات دیگری هم می‌فرماید:«انَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بالغیب» یا «إِنَّما انت منذر من یخشاها»؛ یعنی «ای پیامبر تو فقط اهل تقوا را می‌توانی هشدار دهی، با آن‌که هشدارها شامل همه مردم است، ولی تاثیر آن‌ها روی افراد باتقواست». مثل نور خورشید که برای همه خیر است، ولی عبورش تنها از موجودات شفاف است. به بیان یگر بهره‌گیری از هدایت قرآن قسمت کسانی می‌شود که روح و جانشان را آماده کرده باشند و پرهیزکاری پیشه کرده باشند. البته در مورد معنای تقوا هم سخن فراوان است. این‌که تقوا را فقط به معنای «پرهیزکاری» بگیریم، یعنی تقوایی منفعلانه و در مقابل آن، تقوای فعال قرار دارد که فرد متقی علاوه بر این‌که خود را از آسیب‌ها مصون می‌دارد، در اجتماع حضور فعال دارد و با فعالیت زیبای خود مانع از آلودگی دیگران به آسیب‌ها هم می‌شود. یعنی فرد صاحب تقوای فعال، آن‌قدر خوب کار کرده و قوی است که با حضور در برخی مجالس، مانع ادامه‌دار شدن آلودگی در مجالس و آسیب رسیدن به سایر افراد هم می‌شود. نه این‌که گوشه دنجی اختیار کند و اصلا نگذارد هیچ آسیبی به او نطدیک شود؛ بلکه روش برخورد با آسیب‌ها را آموخته و آن‌ها را از خود دفع می‌کند و هم‌چنین مانع آسیب‌رسیدن به سایرین هم می‌شود.
  • پاکی دل و جان آدمی===»هدایت و دریافت نور وحی. پس هر که ظرف دلش پاک‌تر، بهره‌مندی و نورگیری‌اش بیشتر.
  • این‌جا خداوند فرموده، هدیً لِلمُتَّقین و در جاهای دیگر از لایهدی استفاده کرده برای«قوم الفاسقین»«قوم الظالمین»«قوم الکافرین»«من هو کاذب کفار»«من هو مسرف کذاب»

 <**

3)      کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز به‌پا می‌دارند و از آن‌چه بدیشان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.

  • ایمان(به غیب) و عمل در کنار هم آمده، پس هر یک به تنهایی، چاره‌ساز نمی‌باشند.
  • قرآن در جایی می‌فرماید که ایمان به غیب دارند و در جایی می‌فرماید«لَن نُؤمنَ لَکَ حَتّی نَرَی الله جهره» یعنی دو نوع ایمان داریم: ایمان به غیب و ایمان به دیدنی‌ها. یعنی عده‌ای اعتقاد دارند فقط هر چه را که بشود دید، باید پذیرفت. یعنی همان شناخت منحصر در محسوسات که نظر برخی نظریه‌پردازان فیزیکی هم هست. در برابر این‌ها، متقین هستند که به غیب ایمان دارند و در معنای ایمان، فقط علم وجود ندارد، بلکه عشق و علاقه و تعظیم و تقدیس و ارتباط هم نهفته است. به عبارتی ایمان فراتر از علم است.
  • با توجه به آیه، می‌توان گفت ایمان به غیب و انجام نماز و انفاق، هم لازمه تقوی است و هم از آثار تقوی و از طرفی بیانگر رتبه‌بندی این امور هم هست؛ یعنی اول ایمان به غیب، پس از آن اقامه نماز و بعد هم انفاق. به عبارت دیگر اصل ایمان و نماز نیاز روحی جامعه عطشناک امروز را برآورده می‌کند و انفاق هم نیاز اقتصادی را.
  • از طرف دیگر با توجه به این آیه می‌توان گفت که ارتباط با خدا(ایمان و نماز) و ارتباط با مردم، پیوندی عمیق و جدانشدنی دارند.
  • از «یُقیمونَ الصَّلاه» برمی‌آید که اقامه نماز باید دائمی باشد.
  • «مِمّا رَزَقناهم» ترکیبی است از «مِن» و «ما» که در برخی معانی از آن تعبیر می‌شود به «بعضی از آن‌چه»؛ در صورتی که بخواهیم از این ترجمه استفاده کنیم، این نکته هم استفاده می‌شود که حتی در انفاق هم باید زیاده‌روی کرد و حد اعتدال را باید نگاه‌داشت.
  • از«رَزَقناهم» استفاده می‌شود که از هر چه که خدا به آدمی عطا کرده، باید انفاق کرد. مثلا از ثروت و هنر و علم و آبرو و جان و...
  • از طرف دیگر از«رَزَقناهم» استفاده می‌شود که انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق هر کس را از حلال قرار داده است.

4)      و کسانی که به آن‌چه بر تو نازل گشته و آن‌چه از قبل تو نازل گشته ایمان می‌آورند، در حالی که به آخرت هم یقین دارند.

  • علاوه بر ایمان به غیب، ایمان به پیامبر خاتم و سایر پیامبران پیش از او و هم‌چنین به آخرت، از ویژگی‌های متقین است.
  • این‌که ایمان به پیامبر خاتم و پیامبران پیشین در کنار هم آورده شده است، نشان می‌دهد که اهداف و برنامه‌های آن‌ها یکی بوده است و لازمه اعتقاد و ایمان به اسلام، تصدیق پیامبران پیشین هم هست.
  • این‌که ابتدا از قرآن(آن‌چه بر پیامبر خاتم نازل شده) نام برده و بعد از کتب دیگر پیامبران، نشانگر برتری و اولی بودن قرآن بر آن‌هاست.
  • در آیه از عبارت«مِن قَبلِکَ» استفاده شده؛ ولی «مِن بَعدِکَ» نیامده، و این یعنی خاتمیت دین و کتاب.
  • برای رسیدن به درجه متقین، یقین به آخرت، ضروری است.

5)      آنان از جانب پروردگارشان در هدایتند و آنان رستگارانند.

  • هدایت از جانب خداست.
  • نتیجه هدایت خدا، دستیابی به درجه متقین و بعد درجه مُفلحون است.( فلاح، آخرین درجه رشد بیان شده در قرآن است(هدف آفرینش هستی--» عبادت؛ هدف عبادت--» تقوی؛ نهایت تقوی--» فلاح و رستگاری))
  • در آیات زیادی از عبارت«لَعَلَّهُم یَتَّقون» یا مشابهاتش استفاده شده است؛ یعنی غایت بسیاری از اعمال در قرآن، تقوی دانسته شده است و در این آیه هم غایت تقوی، فلاح دانسته شده است. مؤید دیگر این برداشت:«واتَّقو الله لَعَلَّکُم تُفلِحون».
  • خود فلاح و رستگاری در قرآن: عبارت «اولئک هُمُ المُفلِحون» دربراه چه کسانی به کار رفته است؟1-کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. 2- کسانی که در قیامت، از حسنات دارای کیزان سنگین هستند. 3-کسانی که علاوه بر ایمان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) او را حمایت می‌کنند. 4- کسانی که از بخل دورند. 5- کسانی که در برابر مفاسد جامعه به اصلاح می‌پردازند. هم‌چنین برای دستیابی به فلاح، خداوند می‌فرماید«قَد أَفلَحَ مَن زَکّیها» یا «جاهِدوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحون». هم‌چنین خداوند در دیگر آیات قرآن فرموده برای فلاح و رستگاری، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زکات، پاکدامنی، عفت، امانت‌داری، وفای به عهد و دوام و پایداری در نماز لازم است.

... **>